شهامت | شهرآرانیوز؛ «چند سالی میشود که ۳۶۵ روز سال را درگیر این ماجرا هستیم. کارمان این است که پول اربعین طی سال رشد کند. الان وقتش رسیده است که نقد بشود و زائر بفرستیم کربلا. قربان دستتان کمک کنید کار زودتر پیش برود. وقت کم است و کارها زیاد. راستی اگر زائر فقیری میشناسید بگویید ثبت نام کند. شاید قسمتش بشود.» ادبیات پوستری که با عنوان عسل اربعین در فضای مجازی منتشر شده، خودمانی است.
در ادامه، قیمت انواع عسل و چند شماره تماس آمده و تأکید شده است که پای سود شخصی در میان نیست و تمام هزینههای پرداختی، صرف فرستادن زائران کم بضاعت به زیارت اربعین میشود. عبارت «یادگار مرحوم علی صفوی شاملو» را که در گوشه تصویر میبینیم کنجکاوی مان بیشتر میشود تا بدانیم ارتباط این ایده با علی آقا و احتمالا صندوق اربعین او چیست؟
با پرس و جو از خانواده مرحوم شاملو به فاطمه سادات نمازی میرسیم. ۳۲ ساله است و هر چه فکر میکنیم عنوانی مناسبتر از فعال اجتماعی برای او پیدا نمیکنیم؛ از آنهایی است که به قول خودشان به هیچ جا وصل نیستند.
فاطمه سادات درست به یاد نمیآورد که چند سال پیش و در جریان کدام برنامه فرهنگی با مرحوم شاملو آشنا شده است. چیزی که در ذهن او زنده و تازه مانده، تأکیدهای علی آقاست، وقتی یکی دو ماه مانده به اربعین سید الشهدا (ع) از هر فرصتی برای ترغیب دیگران به این سفر استفاده میکرد. «در جمع فعالان فرهنگی، از آقای شاملو برای معرفی کتاب دعوت کرده بودیم. یادم میآید خیلی تأکید و ترغیب کرد به حضور همگانی در پیاده روی اربعین. هر سال نزدیک اربعین که میشد، تماس میگرفت و میگفت: اگر کسی را میشناسید که فقیر است و زیارت اولی، معرفی کنید. مبالغی را بلاعوض و مقداری را هم به عنوان قرض الحسنه میداد تا صرف زیارت این افراد بشود.
استمرار این ارتباط در طول چند سال، از فاطمه سادات یک فعال اربعین ساخت و او را به محل مراجعه کسانی تبدیل کرد که هر چند آه در بساط نداشتند، اما برای چشم دوختن به گنبد طلایی و پرچم سرخ حرم اباعبدا... (ع) دلشان پر میزد. او برایمان از تلاشهای خستگی ناپذیر و بی مزد و منتش میگوید، از اینکه به هر دری میزد تا پول جمع کند و آرزومندهای بیشتری را به زیارت اربعین بفرستد. «سال ۹۸ از آقای شاملو خواستم اجازه بدهند وامهای اربعین که زوار برمی گردانند، دستم باشد و بدون سود شخصی با آنها کار کنم. هدفم این بود که این پول راکد نماند و موجودی صندوق اربعین بیشتر شود. محصولات خانگی خانمها را میخریدم و به کسان دیگری میفروختم. کار، خوب پیش رفت. آن مبالغ خرد، رقم شایان توجهی شد و برای هدفی که داشتیم به صندوق اربعین برگشت.
آن طور که فاطمه سادات میگوید این ایده ادامه پیدا میکند و پختهتر میشود، به این شکل که روی فروش عسل از تولیدکنندههای مطمئن تمرکز میشود. دیگرانی که به این حرکت اعتقاد داشتند نیز همراه میشوند و یاور اربعین نام میگیرند. گوشهای از ثمره تلاشهای فاطمه سادات و دوستانش شده است اندوختهای که به نیت زیارت کربلا جمع شده و رشد کرده است؛ همین طور تحقق رؤیای زائران کم بضاعتی که امیدشان برای ساعتی بیتوته در بین الحرمین، خدا بود و بس.
ساز و کار فعالیتهای فاطمه سادات و دیگر یاوران اربعین باعث شده است شناسایی هایشان دقیق باشد و روی کسانی انگشت بگذارند که به معنی واقعی، مشمول شرایط استفاده از وام اربعین هستند. میماند آرزومندهای کم برخورداری که غریبه اند و به قاعده، دریافت ضمانت از آنها قدری سخت گیرانهتر است. از نتیجه کار راضی است و میگوید که بابت تأخیرهای احتمالی در پرداخت اقساط وام اربعین، ضرر خاصی متوجه فعالیت هایشان نشده است. چیز عجیبی هم نیست. کار برای امام حسین (ع) خیر است و برکت.
او با تمام مشغلههای مادری و دغدغه پاسخگویی به سؤالهای ناتمام متقاضیان سفر اربعین، حال خوش این روزهایش را ساده و دلچسب، توصیف میکند: بهترین روزهای عمرم را سپری میکنم، چون در انتظار بزرگترین رویداد سال هستم. میپزم، میشویم، میروبم و شرایط کاروان اربعین را توضیح میدهم. بچه هایم با هم دعوا میکنند، از هم جدایشان میکنم تا به هم آسیب نزده اند و شرایط کاروان اربعین را توضیح میدهم. روضه میروم، مسجد میروم، توی خیابان و هر جای دیگر، باز هم شرایط کاروان را توضیح میدهم. گاهی یکی زنگ خانه را میزند، یکی به تلفن ثابت و آن یکی به تلفن همراه. میمانم در آن واحد برای کدامشان شرایط کاروان را توضیح بدهم.
این روزها تا گوشی خانه را برمی دارم برای یک کار ضروری، چند تماس بی پاسخ روی تلفن همراهم میافتد. همگی یک چیز میخواهند، اینکه شرایط کاروان اربعین را توضیح بدهم. راستش را بخواهید از هر ۳۰۰ باری که توضیح میدهم یک نفر ثبت نام میکند. همه کاروانها همین هستند، چون مردم دوست دارند در این باره با هم صحبت کنند.
از این توضیحات خسته نمیشوید؟ فاطمه سادات پاسخ میدهد: «حقیقتا نه» و ادامه میدهد:
داریم با حسین حسین پیر میشویم
خوشحال از این جوانی از دست داده ایم